جانداران در آیات قرآن

پدیدآورپایگاه قرآنولوژی

نشریهپایگاه قرآنولوژی

تاریخ انتشار1388/01/27

منبع مقاله

share 4640 بازدید
جانداران در آیات قرآن

پایگاه قرآنولوژی

حیوانات - حشرات و پرندگان

پائين آوردن ارتفاع چهار يا هشت نوع از دامها

« و (خدا) هشت جفت (4 نوع) از دامها را برای شما پائین آورد».
«اَنعَام»: در اصل حيواناتی هستند که برای فرد نَعمَة هستند، ( و نَعمَة يعنی چيزی که رفاه و برخورداری و فراخی زندگی را می آورد)، ولی به دامها (حیواناتی که انسان در کار و زندگی و اقتصاد خود از آنها استفاده ميکند) و بيشتر به شتر و گاو و ميش و بز اطلاق می شود. فعلِِ « اَنزَلَ» فعلِ ماضی از مصدر مزید «انزال» است، و اِنزال به معنی: پائین آوردن است. و منظور از پائین آوردن حیوانات مزبور برای انسان اینست که آنها در گذشته بلند بوده اند و برای کار و بهره وری انسان از آنها مناسب نبوده اند، و خدا ارتفاع آنها را بخاطر امکان استفاده انسان از آنها پائین آورده است. «ازواج»: در آيه می تواند بمعنی جفت باشد که در آنصورت هشت جفت بمعنی چهار نر و چهار ماده از چهار نوع از دامها می شود، و می تواند بمعنی "صنف" باشد که در آنصورت بمعنی هشت نوع از دامها خواهد بود.
فسيلهای پيدا شده حيوانات نشان می دهند که نسل برخی از حيوانات در گذشته از نظر بلندی بلندتر و از نظر حجم بزرگتر از نسل امروزی آنها بوده، و نسل برخی ديگر در گذشته کوچکتر از نسل امروزی آنها بوده است، و همينطور نشان می دهند که حيوانات چگونه در ضمن ده ها ميليون سال تغييراتی کرده اند.
یکی از آن حیوانات که نسل گذشته آن بلندتر و بزرگتر بوده شتر است. فسيل پای شتر که در تصوير می بينيم و در سوريه پيدا شده نشان میدهد که شتری که در گذشته زندگی می کرده دو برابر شتر امروزی بوده، و فسيلهای ديگر که مربوطه به دوران ديگری است نشان می دهد که شتر در گذشته 4 متر ارتفاع داشته است. بهر حال چنانکه آيه گفته خداوند ارتفاع آنرا برای انسان پائین تر آورده تا برای انسان قابل استفاده بشود. ارتفاع شتر امروزی به دو و نيم متر می رسد.

دين ستيزی و له له زدن سگ

آیه 175 سوره اعراف از کسی صحبت میکند که آیات خدا را دور انداخته و بجای آن پيوسته هوس خود را دنبال کرده، و در ادامه آن آیه 176 چنين می گويد:
« و اگر می خواستیم او را با آیات خود بلند مي کردیم ولی او زمین گیر شد (یعنی اگر "ما" می خواستیم برای او تصمیم بگیریم و انتخاب کنیم او را بلند می کردیم، ولی انتخاب به او دادیم و او به زندگی و مال دنیا دل بست) و پيوسته هوس خود را دنبال نمود، بنابر اين او مانند سگ میماند، اگر بار روی آن بگذاری له له می زند اگر هم آنرا رها کنی له له می زند. اينست نمونه کسانیکه آیات خدا را دروغ می پندارند. داستانهای واقعی را بگو با امید به اینکه اینها بينديشند».
له له زدن سگ تنفس سريع است با دهانی باز و با زبانی معمولاً افتاده به بيرون از دهان. سگ در حالت عادی ميان 30 تا 40 نفس می زند و در حالت له له زدن ميان 300 تا 400 نفس. سگ اغلب هنگام بالا رفتن دمای گرمای بدنش له له می زند تا خود را خنک کند، چون غده های عرقی کافی برای خنک نمودن خود ندارد، (کمی در پاها دارد که برای خنک نمودن بدن آن کافی نيست) بنابر اين با له له زدن خود را خنک می کند. در نفس زدن هوای خنک وارد بدن ميشود و هوای گرم از بدن خارج می شود و به اين وسيله خود را تهويه و خنک ميکند.
سگ علاوه بر دليل فوق که "بالا رفتن دمای گرمای بدن وی" بود، بدلايل زياد ديگری همچون تشنگی، شادی، خوشنودی، ناخوشنودی، برخورد ناگهانی با چيزی، کار و خستگی، درد های روانی و جسمی، اندوه و غيره نيز له له میزند.
آيه گفت نمونه کسانيکه آيات خداوند را دروغ می پندارند مانند سگ است که چه بار روی آن بگذاری و چه آنرا بحال خود واگذاری در هر حال له له خود را می زند. بنابر شناختی که از سگ داريم معنی اين تشبيه اينست که فرد دين ستيز در هر حال دين ستيزی خود را دارد چه دين بنوعی با او کاری داشته باشد و چه نداشته باشد. ما امروزه درستی اين گفته آيه را در غرب می بينيم. امروزه در غرب دين اساساً با کسی کاری ندارد، ولی دين ستيزان دين ستيزی خود را دارند. يعنی اين از سرشت آنهاست همانگونه که له له زدن سگ نيز از سرشت خود آنست و می تواند هيچ ربطی به کار و رفتار انسان با آن نداشته باشد. (و سرشت انسان البته از نظر قرآن بدست خود انسان است).

حيوانات از بخش جلو مغز خود هدايت می شوند

«من به خدا آفريننده خودم و آفريننده شماها توکل کردم، هيچ حيوانی وجود ندارد که او از ناحيه جلو مغزِ آن آنرا هدايت نکند».
تاکنون برخی از حيوانات شناخته شده اند که در مغز خود عـنصر قطب نمائی دارند، که به کمک جريانهای مغناطيسی شمالی ــ جنوبی زمين که در تصوير وضعيت آنرا می بينيم هدايت میشوند. حيوانات با عنصر قـطب نمائی خود محل زندگی و مسير پرواز و حرکت خود را ميشناسند.
اگر آهن ربائی را در نزديکی مغـز يک پرنده ببنديم، سيستم جهت يابی مغز وی را مختل می کند و پرنده نمی تواند مسير و محل زندگی خود را پیدا کند. (قرآن هر جانوری را (دابة) يعنی حيوان می نامد. و منظور ما از حيوانات در اينجا مطلق جانداران است که شامل پرندگان و حشرات و ماهی ها و غيره هـمه می شود).

کلاغ و خاکسپاری مرده

«پس از آن خداوند کلاغی را برانگيخت زمين را می کند تا به او (به قابيل) نشان دهد "چگونه پيکر برادر خود را به خاک بسپارد"، (قابيل) گفت: ای وای بر من! آيا من ناتوان تر از آن بودم که مانند اين کلاغ بوده پيکر برادرم را به خاک بسپارم. به اين تزتيب پس از آن از پشيمانان گشت».

نکات آيه:

1ــ کلاغ مرده را خاک سپاری می کند:

چرا خداوند کلاغ را برای آموختن خاک سپاری مرده به انسان می فرستد؟ پژوهشهای انجام شده روی پرندگان نشان می دهد که کلاغ فهميده ترين پرندگان است و ويژگيهائی دارد که آنرا از ديگر پرندگان جدا می کند، از مهمترين آنها يکی اينکه حجم مغز آن نسبت به بدنش نسبت به ساير پرندگان بزرگتر است، و ديگر اينکه مرده خود را بخاک می سپارد. وقتی کسی از کلاغها می ميرد، کلاغ ديگر با منقار و چنگالهای خود گور می کند و پس از آن بالهای کلاغ مرده را گرد می کند و به کنار بدن آن می آورد (همانگونه که ما با مرده خود می کنيم)، و پس از آن مرده را با احترام بلند می کند و در گور خود می گذارد و بعد روی آن خاک می ريزد. حتی کلاغی که گناهی می کند و در دادگاه کلاغان گناهکار حساب شده و به اعدام محکوم می شود و او را با منقارهای خود می کشند نيز توسط يکی از کلاغها برای خاکسپاری برده می شود و بهمان ترتيب بخاک سپرده می شود. (کلاغ ويژگيهای ديگری از جمله ابزار سازی و بکارگيری ابزار برای رسيدن و دست يافتن به خواسته خود چنانکه در تصوير می بينيم نيز دارد ولی از آنجا که موضوع آيه نيست به آنها نمی پردازيم).

2ــ مرده می بايست به خاک سپرده شود:

فرستادن کلاغ برای آموزش دادن خاکسپاری مرده به انسان، به اين معنی است که مرده می بايست به خاک سپرده شود. و مرده ضمن اينکه خوراکی برای درندگان می شود و می گندد و خاک سپردن آن احترامی به فرد مرده است، هنگاميکه تحليل می رود و در جو پراکنده می شود بيماريهائی را ايجاد می کند. بنابر اين چنانکه آيه مطرح نموده، دين از دير زمان به انسان ياد داده بوده که مرده را می بايست به خاک سپرد.

"صدای خران" آزار دهنده ترين صدای ناخوشايند جانوران

« و در راه رفتن خود ميان رو باش و صدای خود را پائين بياور که آزار دهنده ترين صدای ناخوشايند براستی صدای خران است». (آيه نقل قول از لقمان در پند و اندرز دادن به فرزند خود است).

نکات آيه:

1ــ پائين آوردن صدا:

صدا و سر وصدای بلند زمانی که پيوسته باشد زيانهای زيادی به بدن و روان انسان وارد می کند که مهمترين آنها عبارتند از: زياد شدن ترشح ادرنالين که بنوبه خود از جمله منجر به بهم ريختن عصبی فرد می شود ـــ ايجاد شدن تنشهائی در کارکرد بينی و گوش و حنجره ـــ مبتلا شدن به خيلی از بيماريهای قلبی و خونی از جمله بالا رفتن فشار خون و تصلب شرايين ــــ و تنشهای همراه با احساس سردرد مزمن و احساس فشار و سختی.

2ــ "صدای خران" آزار دهنده ترين صدای ناخوشايند جانوران است:

واحد اندازه گيری شدت صدا دسيبل است. شدت صدای پچ پچ و درگوشی ميان 10 تا 20 دسيبل است، صدای ماشين کوچک 70 تا 80 دسيبل، صدای ماشين باری 80 تا 90 دسيبل، صدای هواپيما هنگام کنده شدن از زمين 110 تا 130 دسيبل. پائين ترين صدائی که انسان می تواند بشنود 20 دسيبل است. هنگاميکه شدت صدا به 45 دسيبل می رسد انسان نمی تواند آسوده بخوابد، نزديک 85 دسيبل دردهای گوش آغاز می شود. در سر و صداهای نزديک به 90 دسيبل آدم نمی بايست 8 ساعت بيشتر در آن فضا بماند، در 100 دسيبل نمی بايست بيش از دو ساعت بماند، در 110 دسيبل نمی بايست بيش از نيم ساعت بماند، و به 160 دسيبل که برسد آدم کر می شود.
و شدت صدای ناخوشايند خر که موضوع آيه می باشد بالای 100 دسيبل است. و امروزه انسان در ميان جانوران صدای ناخوشايندِ آزار دهنده شديدتری از صدای خر نمی شناسد و آنچه در آيه آمده مبنی بر اينکه "آزار دهنده ترين صدای ناخوشايند صدای خران است" درست است.

بلدرچين

« و ابر را بر شما سايبان نموديم و بر شما انگبين و بلدرچين فرود آورديم. (گفتيم) از خوردنيها و نوشيدنيهای پاکيزه ای که روزی شما نموديم بخوريد. به ما نيز ستمی نمی نمودند بلکه به خودشان ستم می نمودند». («رزق» بمعنی: روزی، فقط مربوط به خوراکی و نوشيدنی است. هر چيزی که مستقيم و غير مستقيم به خوردن و نوشيدن مربوط می شود رزق ناميده ميشود).
در چهل سالی که بنی اسرائيل در سرزمين کنعان سرگردان بوده اند خداوند انگبين و بلدرچين را برای خوراک آنها برای آنها فرود آورده بوده است. چرا از ميان ساير پرندگان اين پرنده بطرف آنها پرواز داده شده بوده است؟
اين پرنده از خانواده مرغان است ولی پرواز می کند. کمی از کبوتر کوچکتر است. بيشتر در علف زارها و کشت زارها ديده می شود. خيلی زود پرورش يافته بزرگ می شود. در هفته اول تولد خود 3 برابر بزرگ میشود، پس از 50 روز برای سر بريده شدن مناسب است و فاصله دو نسل آن 50 روز است. بطور ميانگين پس از 42 روز از عمر خود تخم می گذارد، و بيشترين تخم گذاری آن در عمر 70 روزگی آن است. در سال ميان 300 تا 350 تا تخم می گذارد. روزهای جوجه شدن تخم آن 17 تا 18 روز است. در برابر بيماريها مقاوم بوده و کم مصرف است.
ضمن ويژگيهای نگهداری و پرورشی و اقتصادی بودن آن نسبت به پرندگان ديگر، از ارزش تغذيه ای بالاتری نسبت به پرندگان ديگر نيز برخوردار است. گوشت سينه آن 20.3% پروتئين، 2.9% روغن دارد، علاوه بر آن مواد معدنی از جمله آهن، کلسيوم، فسفر، همينطور ويتامينهائی از جمله ويتامين آ و ب دارد. کولسترول روغن آن پائين است (بالا بودن ميزان کولوسترول برای قلب خوب نيست). بافتهای گوشت آن نرم است (ساده جويده می شود). برای درمان نمودن درد مفاصل خوب است، سنگ را تحليل می برد. تخم آن از بهترين تخمهای پرندگان است و نسبت زرده تخم آن نسبت به تخم ديگر پرندگان بيشتراز سفيدی آنست (سفيدی آن 60.89%، زردی آن 31.85%، و قشر آن7.36% وزن آنست). و از مواد معدنی و ويتامينها و مواد غذائی غنی تری نيز برخوردار است. و بخاطر حجم کوچک آن و پايداری آن در برابر بيماريها و تحمل شرايط محيط زيست، نسبت به مرغهای ديگر اقتصادی تر محسوب می شود.و به اين خاطر نيز اين پرنده از ميان ساير پرندگان بر بنی اسرائيل نازل شده بوده است. انسان اهميت اقتصادی و غذائی آن را در اوائل قرن 18 شناخته و به پرورش آن پرداخته است.

خلقت شـتـر

«آيا نمی توانند ببينند شتر روی چه حسابی آفريده شده است»؟!

نـکـتـه آيـه: شتر روی حسابی آفريده شده!

شتر روی چه حسابی آفـريده شده است؟
1ـــ داخـل دهـان آن از پوست سفـت و سخـت پـوشـيـده شـده کـه باعـث می شود بتواند گياهان دشت و صحرا که خشک و خاردار هستند را بخورد و زخمی نشود.
2ـــ مژه های آن خيلی پرپشت و کيپ همديگر هستند که باعث می شود شن و ماسه و سـنگـريـزه هـای اطـراف به درون چشم وی نـفـوذ نکنند.
3ـــ گـوشـهـای آن کـوچکـ و پـوشـيـده از مـوهـای پـرپـشـت و بهم چسبيده است، که باعث می شود شن و ماسه داخل گوش آن نروند.
4ـــ پـوسـته مـخاطی سوراخ بينی آن سطح خيلی پهنی دارند که راه نفوذ برای شن و ماسه به داخل بينی باقی نمی گذارند، ولی نم و رطوبت لازمه هـوای تـنـفـس را از هـوا می مکند و جذب می کنند.
5ـــ کوهان آن محل ذخيره انرژی است. ضمن اينکه چربی آن قشری برای مقابله با گرما نيز هست.
6ـــ سطح کمر آن باريک است. که باعث می شود تابش گرم و سوزان نيم روزی خورشيد، فقط به قسمت کمی از بدن وی بطور مـؤثر بـتابـد. و در شرايط تابش قبل از نيم روز يا بعد از آن که خورشيد مايل می تابد، اگـر مـجـبـور باشد در آفـتـاب باشـد، رو به خـورشيد و يا پـشـت به خـورشيد زمين گير می شود. که اين نيز بنوبه خود باعث می شود تابش مؤثر خـورشيد فقط به سطح کم بالائی وی بتابد. پوسـت پـشمی وی نيز بخـش عـمده تابش گرمای سوزان را خـنـثی می کند. به اين ترتيب شتر می تواند گرمائی که خيلی از حيوانات ديگر را می کشد تحمل کند.
7ـــ کليه های وی قسمت زيادی از آبهای مصرف شده را دوباره پس می گيرند، (به اين خاطر ادرار آن غليظ است).
8ــــ پوست پـشـمی آن باريک و نرم است. هم گرما را خنثی می کند و هم بدن را خنک می کند.
9ــــ روده آن سلولهای جذب آب دارد. اين سـلـولـهـا قـسـمـت زيـادی از آب مـصـرف شـده مـوجود در غذای روده را جذب می کنند و برای بدن نگه می دارند. (به اين خاطر سرگين آن خيلی خشک است).
10ـــ وقـتی ادرار می کند، دم خود را می جنباند تا ادرار به پـاهـا پاشيده شود. به اين شکل با خيس و مرطوب کردن خود به خنک شدن خود کمک می کند.
11ــــ شکم وی خيلی بزرگ است. می تواند تا 200 ليتر آب بنوشد. علاوه بر آن مجراها و منابع ذخيره آب نيز دارد. که هنگام آب خوردن آنها را نيز پر می کند.
12ـــ مجرای خون وی در اعماق بدن قـرار نگرفـته بـلکه زير پوست گردن و پاها و پهـلـوهـا قرار گرفته است. اين باعث می شود که گرمای بدن را بيشتر به سطح بدن منتقل کند. و سـرخ رگـهـا حتی در شـرايـطـی که تقـريـباً بی آب باشند و در وضعيت تقريبی معادل يک دويست هزارم حجم واقعی خود، باز هم می توانند اکسيژن را به نقـاط مختـلف بدن منتقل کنند.
13ـــ تکـيه گاهـهای وی در حالت نشستن (يعنی زانوها، آرنجها، و سينه) از قـشـر کلفـتِ پوستِ مرده تشکـيل شده است. اين قـشـر گرما را خنثی می کند و باعث می شود بدن آن زخم نشود.
14ـــ کف پهن پای آن با يک قشر شاخه ای مجهز شده که باعث می شـود پای آن در شن و مـاسـه فـرو نرود. و پا را در مـقـابل ماسـه هـای تيز و گرم نيز محافـظـت می کند.
15ـــ درجه حرارت بدن وی می تواند خـيـلـی تغـيـيـر کـند ضمن اينکه از پستانداران است. حرارت بدن وی بين 34 تا 42 درجه در تغيير است. وقتی دما بالا برود دمای بدن وی نيز بالا می رود، اين امر باعـث می شـود کـه تـا دمـای مـشـخصی نيازی به عرق کردن برای خنک کردن خود نداشته باشد. و در مصرف آب خود صرفه جوئی کند.
شتر در واقع به حساب دشت و صحرا پرداخته شده است. يعنی برای گرما، کـمـبـود آب، شـن و مـاسـه.
کـسـانی می گـويـند دليلی برای وجود خدا نمی بينند. قرآن آنها را به مطالعه پديده های طبيعی مراجعه می دهـد. انـتـخـاب شتر از ميان ساير حيوانات برای مطالعه، به اين معنی است که وی چيزهای خاصی دارد. بر اساس شـناختی کـه ما امروزه از بافت بـيـولـوژيکی شـتـر داريـم نـيز در واقع همينطور هم هست، و می بينيم که در ساختار آفرينش شتر مغز و انـديـشـه و حساب و کتاب خوابيده است. در حالـيکـه در گذشته مردم فکر می کردند که تحمل شتر زياد است نه اينکه چيز خاصی در آن می ديدند.

گوشت خوک

« خوردن گوشت حيوان مرده ــ خون ــ گوشت خوک ــ گوشتِ حيوانی که بنامی غير از نامِ خدا سر بريده شده ــ گوشتِ حيوان خفه کرده شده ــ گوشتِ حيوان تحتِ ضربات کشته شده ــ گوشت حيوانيکه افتاده و در وضعيت بين مرگ و زندگی است ــ گوشت حيوانيکه بر اثر شاخ زده شدن مرده ـــ ... برای شما حرام شده است».
و در سوره انعام آيه 145 ضمن يادآوری تحريم گوشت خوک، خوک را حـيـوانـی انگـلی توصيف نموده:« ... لَحْمَ خِـنْـزِيـرٍ فَـإِنّـَهُ رِجْـسٌ = ... مگر اينکه گوشت خوک باشد، که موجودی انگـلی است».
در آیه 145 سوره انعام روشن کرده که منـظـور از حـرام بـودن خوردن خون «خـون مـسـفـوح» است، (خون مسفوح یعنی: «خـون ريخـتـه شده» که با هوا تماس پيدا کرده). دلـيـل تحريم آن نيز اين است که وقتی خون با هوا تماس پيدا می کند سمی می شود و می تواند بيماری زا باشد.

نکات آيات: خوک حيوانی انگلی و گوشت آن حرام است:

همانطور که قرآن مطرح می کند خوک در واقع يک حـيـوان انگـلی است. هم زندگی و هم روند توليد مثل آن هر دو انگلی است:
چرا گوشت خوک تحريم شده؟ چيزيکه فعلاً انسان امروز در مورد گوشت خوک میداند موارد زير است:
ـــــــ گـوشت خوک خيلی از انگـلها را منتقـل می کند. از جمله نوعی کرم (موسوم به کرمِ تِـنـيـا) که برخی از ناراحتی های دردناک را منجر می شود که برخی از آنها کشنده نيز هستند. عـناصـر آن در عـضلات و در چشم و مغز منتشر می شود. ميان 5 تا 25 درصد کـسـانـيـکـه گوشت خـوک مصرف می کنند ناراحتی نـاشی از کـرم مزبور را دارند. (اين کرم الـبـتـه در گوشت گاو نيز وجود دارد ولی کرم گوشت گاو خود بخود در انسان تکثير نمی شود اما کرم گوشت خوک بـدون عـامل تکـثير کننده تکثير می شود. هـمـيـنطور کرم خوک مقاومت بيشتری نسبت به کرم گاو دارد و براحتی کشته نمی شود و خطرناک تر است).
ـــــــ گوشت خوک طبقـه طبـقه است و ميان آنها پيه های متداخل در همديگر وجود دارد که بالاترين نسبت روغـن حـيوانی را دارند، و روغـن آن نيز از خطرناکترين نوع روغـن است. ( درصـد پـيه در گوشت خوک 28 درصد است در حـالـيکـه مثلاً در گوشت گاو 4 و نيم درصد).
ـــــــ گوشت خوک مـقـادير زيادی اسيد دارد. (ساير حيوانات 90 درصد اين اسيد را پس ميدهند ولی خوک فـقـط 2 درصـد آنرا پس می دهد). اين اسيد از جمله باعث الـتـهـاب مخ می شود.
يک متخصص آلـمانی نـتـيـجه مـطالعات خود و ديگران را در رابطه با گوشت خوک چنين بيان می کند: گوشت خـوک در مناطق گرم خطرناک تر از مناطق سرد است. در سودان و مناطق همجوار آن در يک شـرايط آب و هـوائی يکـسـانی تفاوت ميان سلامتی کسانی که گوشـت خوک می خورند و و کسانيکه نمی خورند خـيـلی زيـاد است. هـمـيـنـطـور در هند در يک آب و هوای مشترک، کسانی که گوشت خوک نمی خورند از کسانی که می خورند از سلامتی بالاتری برخوردار هـستند، بيشتر عمر می کنند و توان کاری بيشتری دارند. مثلا فرد پيری که گوشت خوک نخورده حمالی می کـند و از ارتـفـاعـات بــالا می رود، در حاليکه آنکه خورده نمی توانـد اين کارها را بکند و زودتر ضعف و بازنـشـسـتـگـی بـسراغ وی می آيد. کسانيکه با تعالـيـم اسـلامی زنـدگی می کـنـنـد از سلامتی خـوب و بـالائی بـرخوردارند و بـيماريهائی که ديگران از مسائل تحريم شده دارند آنها ندارند. همينطور وی می گويـد در جريـان جـنـگ جهانی دوم از ارتش گـزارشی برای آنها می آيد که می گويد: سربازان آلمانی دچار ناراحتی ها و آبله هائی در پاها می شده اند که آنها را از جنگ و تـحـرک بـاز می داشـتـه و علاج سرپائی نيز برای آنها کافی نبوده بلکه به پشت جبهه انـتـقـال داده می شـده انـد. در حالـيکه مـردمـی کــه در هـمان مناطق و همان آب و هـوا زنـدگـی می کرده اند آن ناراحتی ها را نداشته اند. پس از بررسی ها می بينند که ارتش تـقـريـبـاً هـمـه روزه از گوشت خوک استفاده می کند. گوشت خوک را قطع می کنند و آن ناراحتيها تمام می شود.
هـمـيـنطور می گويد پس از اتمام جنگ که وضعيت اقتصادی خراب می شود و خوک بوفور طبق روال عادی نبوده اندازه مراجـعـات به پزشک نسبت به دوران پيش از جنگ کاهش پيدا می کند. ولی با رونق گرفتن اقتصاد و خورده شدن گوشت خوک توسط طـبـقـه ای کـه وضع خوبی داشته، بيماريها دوباره در آنها شروع می شود، در حاليکه طـبـقـه فـقـير که هنوز توان استفاده از گوشت خوک را نداشـتـه از سـلامتی بهتری برخوردار بوده است. و پـس از اينکه فـقـيـران نيز تـوان خريدن و خوردن آنرا پـيـدا می کـنند دوباره وضع بيماريها طـبق روال پيشينِ خود زياد و هـمـه گـيـر مـی شـود. هـمـيـنـطـور وی می گويد که به آزمايشهای عملی در رابطه با گوشت خوک رو می آورد. 30 تا مـوش را با خـوراک خوک بزرگ می کند و 30 تای ديگر را با غذای عادی. آنهائـيـکه غذای خوک داده می شوند: سريعا بزرگ می شـونـد ـــ تـمـايلات تجاوزگرانه در آنـهـا ايـجـاد می شود، و دوست دارند که هـمـديگـر را بخورند و بيماريهائی از قـبـيـل سـرطـان و بيماريهای پوستی در آنها ظاهر می شود، ولی آنهائی که غـذای عـادی بزرگ می شـونـد هـيـچـيـک از ايـن مـوارد در آنهـا ظاهر نمی شود. او محتاطانه می گويد در گوشت خوک سمی است که فهميده نمی شود و روغن آن خطرناکـترين نوع روغن است. و مـوجـب تصلب شـرايين، بيماری قند، اختلال جريان خون، و نسبت بالائی از کلسترل را باعث می شود، و بافتهای آن فـسـفـر دارد که منجر به زيانهائی می شود.

شيرسازی دامها

« و در دامها نيز برای شما درس وجود دارد. از آنچه در شکم دارند از ميان غذای معده و خون شير ناب را به شما می نوشانيم که برای نوشندگان گوارا است».
ماده اصلی شير چنانکه آيه گفته از ميان غذای درون معده و درون خون گرفته می شود. غده های توليد کننده شير مواد خود برای توليد شير را از خون و از مايعات بدن که مواد غذائی معده را آورده اند می گيرد.رود.
در زمان پيامبر می توان گفت که انسان بهرحال می دانسته که شير از غذای جويده و خورده شده گرفته و توليد می شود، ولی اينکه آن مواد وارد خون نيز می شوند و بعد از ميان خون گرفته می شوند طبعاً کسی چيزی نمی دانسته است.

گوشت ماهی

« و اوست که دریا را برای شما مسخـّر کرد که گوشت سبک از آن بخورید». (طـَریّ بمعنی: تر و تازه ـــ نرم و آسان و سبک (از نظر کاربرد و کارکرد) ـــ و نم دار است).
آیه می گوید گوشت دریا (که عمدتاً ماهیها باشند)، از نظر کارکرد آسان و سبک هستند. ماهیها و خیلی از موجودات دریائی دارای روغنی مانند روغن زیتون هستند که برای معده سبک است، برای هضم آسان است، میزان غلظت خون را بالا نمیبرد بلکه بر عکس از کلسترول مضر کم میکند و کلسترول مفید را بالا میبرد که بنوبه خود از پیامدهای بد آن که از جمله راه بردن به ناراحتیهای قلبی است جلوگیری میکند.

مـورچـه

« تا اينکه وقتی (سليمان و سپاهيان وی) به دره مورچه ها رسيدند مورچه ای گفت: مورچه ها! داخل خانه های خود شويد تا سليمان و سپاه وی شما را له نکنند؛ آنها له شدن شما را احساس نمی کنند».

نکـتـه آيه: مورچه ها با هم صحبت می کنند:

مورچه ها از جمله با مواد بودار شيميائی با هم صحبت می کنند.

زنـبـور عـسـل

«و خدا به زنبورعسل وحی نمود کـه: از کوهها، درختان و از کندوهائی که مردم درست می کنند برای خود آشيانه بگير. بعد ازهر ثمری بخور و بعد (در بازگشت) مسيرهای مشخص شده پروردگار خود را دنبال کن (يا مسيرهای ساده شده پروردگار خود را دنبال کن). از شکمهای آن نوشيدنی با رنگهای گوناگون در می آيد و در آن مداوائی برای مردم وجود دارد. در اين رابطه برای افراد انديشمند نشانه ای وجود دارد».
(«ذللاً» جمع ذلـول است و از جمله به معنی: ساده، آسان، رام، بی درد سر و بی زحـمت است. اگـر در آيه «حال» بـرای «نحـل (زنبور)» باشد، معـنی جمله آن اين می شود که: زنبور از مسيری پيروی کند که برای وی مـشـخـص شـده. و اگر «ذللاً» حـال بـرای سُـبُـل باشـد، در آنصورت جمله به اين معنی می شود که: مـسـيـر بـازگـشـت زنـبـور آسان و بی زحمت شـده است. و هـر دو حالـت آن درست است).
نکات آيه: 1ـــ مسير بازگشت زنبور عسل رُند و بی درد سر است. 2ــ از شکم زنبور عسل نوشيدنی در می آيد. 3ــ عسل شفا بخش است.

1ـــ مسـيـر بازگشت زنبور عسل رند و بی درد سر است:

زنبور عسل با اشعه فوق بنفش می بيند. وقتی مسيری را می رود مـغـز آن زاويه هـای نـور خورشيد را ضبط می کند. در بازگشت بر اساس همان اطلاعات برمی گردد. وقتی هوا ابری باشد نيز خورشيد را با تحليل نور می تواند از پشت ابرهـا ببيند. جهات مغناطيسی شمال و جنوب نيز بکار می گيرد. و کندوی خود را هم از بوی آن می شناسد.
به اين ترتيب زنبور عسل در رديابی و مسـيـرشناسی هـيـچ مشکلی ندارد. و چنانکه آيه گفته: زنبور پس از اينکه ثمر پيدا می کند و می خورد، در بازگشت از مـسـيـری کـه برای وی تعيين شده پيروی می کند، و يا مسير بازگشت وی آسـان و بی دردسر است، (بـسـته به ايـنکـه جـمـلـه آن را چطوری تجزيه و تحلـيـل کـنيم).

2ــ از شکم زنبور عسل نوشيدنی در می آيد:

عسلی که زنبور در شکم خود درست می کند و در خـانه های کندو می ريزد 80 درصد آن آب است. يعـنی هـمـانـطـور که قرآن می گويد: «آنچه از شکم آن در می آيد در واقع نوشيدنی» است. بـعـد کارکـنان کـنـدو روی آن کار می کنند تا درصـد آب آن به 18 درصد می رسد و عسل سفـت می شود و هـمـيـنـطـور از آن نان درست می کنند.

3ــ عسل شفا بخش است:

چيزيکه فعلاً انسان از خواص طبی عسل می داند موارد زير است:
ــــ درصورت ماليدن عسلِ صاف به زخم، زيـچه ها (مـيکـروبها) را می کشد ومانع ازدياد آنهـا می شود وزخم زودتر بهبودی پيدا می کند.
ــــ برای دستگاه هاضمه شـفـابخش است.
ــــ دردهای روماتيزم را تخـفـيـف می دهد.
ــــ به کودک کمک می کند که کـلسيم خود را حـفـظ کـند تا استخوان و دندانهای آن رشد کند. (توصيه شده به کودکان زير يک سال عسل داده نشود).
ــــ شفائی دور مدت برای برخی بيماريهای مزمن دارد.
ــــ برای التهاب حلق خوب است.
ــــ برای مفاصل خوب است.

خانه عـنکـبـوت

« کسانيکه بجای خـدا ديگران را ولی خود می کنند مانند عنکبوت می مانند کـه خانه ای ساخت. براستی سست ترين خانه ها خانه عـنکبوت است، اگر می دانستند».
«اولياء» جمع ولی است و ولی بمعنی فاعلی و مفعولی می آيد بمعنی: کسيکه کسی را نزديکترين فرد به خود ميکند يا نزديکترين فرد بوی ميشود (برای طرح مسائل زندگی خود با وی يا تکيه نمودن بر وی و غيره).

نکات آيه:

1ــ آيه می گويد "اتخذت بيتاً: خانه ای ساخت". "اتخذت بيتاً" صيغه ندرت ناميده می شود و انجام گهگاهی کاری را بيان می کند. و اين به اين معنی است که عنکبوت بطور گهگاهی برای خود خانه می سازد. پژوهشهائی که در زندگی عنکبوت شده نيز نشان می دهد که عنکبوت اغلب در سفر است و بطور گهگاهی برای خود خانه می سازد.
2ــ واژه "وَهن" بمعنی سست ضد "صلابت" بمعنی سفت و سخت ميباشد. آيه می گويد خانه عنکبوت سست ترين خانه ها است. يعنی اگر مثلاً به آن و به خانه هر موجود ديگری فوت کنيم، خانه عنکبوت کمترين مقاومت را نشان می دهد و از همه خانه ها متزلزل تر و آسيب پذير تر است. تا امروز انسان خانه ای سست تر از خانه عـنکـبوت نميشناسد. اگـر روزی خـانه ای سست تر از آن پـيـدا بشود قرآن ميسوزد. کـسـيکه در قـرن ششـم ميلادی (بيش 1400 سال پيش) دينی را از خود در ميآورد و همه دنيا را نگـشـتـه و خـانـه هـای هـمـه حيوانات و حشرات و غيره را نديده و نمی شناسد، هـيچگاه نمی آيد هـمه دين خود را در ايـن مـوضوع مايه بگذارد. روشن است که فـقط خداوند می تواند چنين مسائلی را با تأکيد مطرح کند. (حرف« اِنَّ » حرف تأکيد است).
3ــ نکته ديگر در آيه "وجه التشابه بين خانه سازی عنکبوت و کسانيکه بجای خدا ديگران را ولی خود ميکنند" می باشد. و آن اينست که عنکبوت از ماده شیمیائی بسیار قوی خود سست ترين خانه ها درست ميکند، کسانیکه بجای خدا دیگران را ولی خود می کنند نيز دنبال قویترینها هستند و قويترينها را دارند، و با قوی ترینها سست ترين حکومتها و روابط و مناسبات ها و مکاتب را درست می کنند. مانند آنچه بنام اردوگاه شرق شناخته می شد.

مقالات مشابه

تفسیری جدید از مثال عنكبوت در قرآن

نام نویسندهمحمدعلی رضایی اصفهانی, صلاح رشید

پشم

نام نشریهدائرة المعارف قرآن

نام نویسندهعبدالصمد مجدی

پشه

نام نشریهدائرة المعارف قرآن

نام نویسندهحسن حیدری

پرنده

نام نشریهدائرة المعارف قرآن

نام نویسندهعبدالصمد مجدی, بخش معارف و مفاهیم

پيه

نام نشریهدائرة المعارف قرآن

نام نویسندهمحمد فرهادی

پروانه

نام نشریهدائرة المعارف قرآن

نام نویسندهعبدالصمد مجدی

بال

نام نشریهدائرة المعارف قرآن

نام نویسندهسیدحیدر علاوی